داستان که نه واقعیت قشنگیه 

 

حیفه شما نخونینش!!!!!



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:, | 14:55 | نويسنده : solaleh20 |


هرصبح؛

 

 


پلك هايت فصل جديدي از زندگي را ورق مي زند؛

 

 

 

سطر اول هميشه اين است:

 

 

 

" خدا هميشه با ماست "

 

 


پس بخوانش با لـبـخــ ــــند ...

 



تاريخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, | 14:47 | نويسنده : solaleh20 |

شگفتا از من! 

که توکلم بر مردم است و توقعم از خدا

شگفتا از من! 

که هر چه خواسته ام کرده ام، اما با لفظ «اگر خدا بخواهد» 

شگفتا از من! 

 که تنها اندوه را به مهمانی خدا می برم و سهم شادی را نمی پردازم

شگفتا از من! 

 که لقمه های مردم را می شمارم و هدایای بی شمار خداوند را از یاد می برم

شگفتا از من! 

 



تاريخ : دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, | 23:42 | نويسنده : solaleh20 |

می ترسم از خدا 

و

نمی ترسم از کسی،

اما

می ترسم از کسی

که

نمی ترسد از خدا...



تاريخ : سه شنبه 9 ارديبهشت 1393برچسب:, | 20:25 | نويسنده : solaleh20 |

دیگران را اگر از ما خبری نیست ؛ چه باک 

نازنینا ؛ تو چرا بی خبر از ما شده ای !؟

« شهریار » 

 



تاريخ : سه شنبه 9 ارديبهشت 1393برچسب:, | 20:24 | نويسنده : solaleh20 |

 

یک بغل حرف ولی محض نگفتن دارم

روح نفرین شده ای در قفس تن دارم

در رگ و مویرگم درد به خود می پیچد

تو ولی فکر بکن قلبی از آهن دارم

ساکتم حرف ولی پشت سکوتم کم نیست

بسته لب هام نخ صبر به سوزن دارم

بیخودی سعی نکن درد مرا درک کنی

این جنون را توی این شهر فقط من دارم

قطره ای بودم و مرداب شما حبسم کرد

به زمین می رروم آخر تب رفتن دارم

حیف فریاد مرا به بغض به یغما برده

یک بغل حرف ولی محض نگفتن دارم

 



تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1393برچسب:, | 11:47 | نويسنده : solaleh20 |